سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( جمعه 92/5/18 :: ساعت 3:40 صبح)

    با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد
    بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد
    ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ
    همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد
    با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم
    عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد
    حمد را خواندم و آن مَدّ «ولاالضّالین» را
    ننموده ز ته حلق ادا رفتم و شد
    یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی
    گفتم ای مایه هر مهر و وفا! ، رفتم و شد
    همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین
    سرخوش و بی خبر و بی سر و پا رفتم و شد
    «لن ترانی» نشنیدم ز خداوند چو او
    «ارنی» گفتم و او گفت «رئا» رفتم و شد
    مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟
    من دلباخته بی چون و چرا رفتم وشد
    تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست
    من خدا گفتم و او گفت بیا ، رفتم و شد
    مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید
    فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد
    خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون
    پیر من آنکه مرا داد ندا ، رفتم و شد
    گفتم ای دل! به خدا هست خدا هادی تو
    تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد 



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]