سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( شنبه 87/4/29 :: ساعت 9:9 صبح)


    هنوز با پناهی کنار نیومده بودم که عبداللهی رفت... هنوز تو فکر زیارت جمعه گذشته و سبک شدنم رو مزار امین پور بودم... که حالا...این جمعه : شکیبایی.
    یادتونه؟ رنگ روح زندگی داشت. و چه صدایی.
    و ما مرده پرستای باسابقه... که از دیروز صبح شروع کرده یم به سرچ تو گوگل و... که :
    "خسرو کی بود؟"من بهت میگم کی بود! همون حسین بود یا شایدم ناصریا. شهریار؟ به قیصر هم میخورد... و وجه اشتراکشون؟:  تعهد. و غربت!! 
    من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
    خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
    من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
    بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
    من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
    با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
    قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
    کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
    حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
    از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
    یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
    در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
    ...........................................................................................................................
    راستی: چهارشنبه اخراجی ها رو دیدید؟ پارسال دیدمش (سی. دی.) راسش مشغله اجازه نداده بود که از تلویزیون هم ببینمش. دوس داشتم ببینم ازش چیزی هم سانسور میکنن یا نه؟... اگه اجازه بدید (و بعضیها نگن حرفات تکراریه!!) نظرمو راجع به فیلم بگم:
    مال هیچ جناحی نیستم. با وجود این که شکلمم اصلاً به بچه بسیجی ها نمیخوره بسیج و بسیجی های واقعی رو خیلی دوست دارم. راسش استخدام و مسکن و... و .... رو هم مدتها پیش ردیف کرده م و هیچ نیازی ندارم که مث خیلی ها (که تو ادارات می بینی) واس رسیدن به فلان مزایای شرکت، خودمو به گروه خاصی بچسبونم ... اصلا کار اصلی من تو شرکتیه که محیطش حتی میشه گفت "دین-گریز"ه! دیگه دفاع مقدس و ... که دیگه پیشکش!!!
    و شاید واس همینه که گهگاه سر کلاس تدریسم وقتی یهو از اون رادمردها یادی میکنم، ملت همه کُپ میکنن که :"این یارو با این سر و تیپ، مال این حرفا نیس...!!!" ... آره! من مرده مرامشونم فقط! و افتخار میکنم که هرگز اون بسیجی های نازنین رو "وسیله" ترقی خودم نکرده م. ارزش اونها خییییلی بیش از این حرفاس......
    یادمه من و داداشم همه ذوق بچگیمون پوشیدن لباس جبهه ای و "تفنگ بازی" بود... و تهش : شهید شدن ! هیچوقت حاضر نمیشدم نقش عراقیه رو بازی کنم: فقط نقش رزمنده ای که می جنگه و شهید میشه...! اصلا عشقش فقط شهادته...هدفش همینه! اونوقتا بچه بودم و دوست داشتم بزرگ شم و برم جبهه...اما راستش هیچوقت باورم نمیشد بعدها که بزرگتر بشم همون باورهای بچگیام... همون آرمانهای کودکانه م بعدها بشن معیار قضاوت یه عده مث خودم:"جبهه نرفته" (و حتی خیلیهاشون، برخلاف من: "جنگ ندیده"!! ) که به نام بسیج ریشه همون بسیجی ها رو بزنن...
    "اخراجی ها را نباید از تلویزیون پخش کرد!" این حرفیه که هم پارسال زمان اولین پخش فیلم گفته شد و هم حتی الان بعد از اینهمه مدت هنوز ورد زبون بعضی دوستانه!! دوستانی که بیشتر انتظار میره که ظاهر بین نباشن. توجیه شون هم اینه که ما باید خون شهدا را پاس بداریم!
    چرا؟...چرا نباید پخش بشه آخه؟؟؟ اونهمه فیلمای حاجی سیدت رو کشتن !! که فقط کلیشه بودن غیر واقعی تر بودن یا اینا؟ این فیلمم مث تمام فیلمای دیگه نقص داره. خیلی هم داره. اما حرفم چیز دیگه س: کی میگه با این فیلم مقام شهدا متزلزل میشه؟ اگه ملت بدونند شهدا انسان بودند نه فرشته!! اهانت به اونهاس؟ اینکه بیان شه که همه آسمونی نبودند از اولش اما تونستند بشن..این پایمال کردن خون شهیده؟؟؟ دوست عزیز: نمیگم این فیلم بی نقصه: الآن قصه شهدا و ده نمکی داره میشه همون قصه "دین" و "دیندار"ها : اسلام، مسیحیت، یهودیت و.... دینهایی خدایی ن.... عیب از برداشت های شخصی و سلیقه ای ماهاست... دفاعیات کارگردانش بعد از پخش فیلم رو تایید نمیکنم، میخوام حرف "خودمو" بزنم: آره! برای دیدن راه شهیدا ، به قول سهراب: چشمها را باید شست...
    آره! : دیگه بس کنیم رامبو نشون دادن شهدا رو... بی احساس بودن اونها رو... بی عشق زمینی بودن اونها رو... وخلاصه: خاص و عجیب بودن اونها رو. اما ابداً نمیگم این کار ده نمکی رو تایید میکنم که وقتی کم بیاری بری سراغ یه شهید و بگی این قهرمان فیلم من بوده... و دل بازمونده هاشو برنجونی. بله...این فیلم (در عین حال که ایده و کیفیت چندان پرمایه ای هم نداره...) باز تونسته یه "گوشه هایی" از واقعیات جنگو بگه. قبول دارم که تو صحنه هایی (مث با قمه رفتن به جنگ تانک) "اوج" سخیف بودن فکر کارگردانشو میشه دید ، اما در "کل" تلاش بدی نیست برای کنده شدن از فیلمهای کلیشه ای ملال آوری که مدام تکرار همدیگه ن. این تلاش هر چند ناقص ... اما در فضایی که جای
    خالی شاهکارهایی نظیر "آژانس شیشه ای" و "از کرخه تا راین" عمیقاً احساس میشه... این فیلم اگه تونسته باشه حتی یک کلمه جدید هم به ادبیات دفاع مقدس اضافه کنه باز میشه گفت در حد خودش حرکتیه رو به جلو.
    اما مگه میشه ادعا کرد سرتاسر این فیلم، مطلقاً توهینه و تحریف؟؟ خودت سراغ نداری خیلی ها رو که بعد از شهادت مردان واقعی، ادعای چه رشادت ها که نکردند؟... و چه جفاها که در حق اون جوونای پاک بی ادعا که روا نشد؟ کی گفته با بیان واقعیات جنگ، خون شهید هدر رفته؟ این
    افسانه ای کردن شهیده که باعث ایییییینهمه دوری مردم از هدف واقعی اون عزیزان شده! اسم این کتمان حقیقت نیس؟ چرا همه ش میخوایم بسیج، جبهه، و حتی شهادت رو اونطور که به سلیقه ماس تعریف کنیم... و نه اونطور که واقعا بود؟
    چرا؟ دلیلت چیه؟ : فقط چون بیننده تو بعضی صحنه هاش به خنده در میاد؟... بابا! کی گفته رسوندن پیام بسیجی فقط با گریه و زاری مقدوره؟ کی گفته بسیجی ها یه عده خشک و عصبی بودن؟ اصلاً اونها هیچوقت می خندیدن؟؟؟... شوخی هم که ابدا!!... انگار نه انگار همیشه روحیه واقعی بسیجی با سعه صدر همراه بوده...
    یا دلیلتون اینه که همه آدمهای فیلم از همون اول زاهد نبودن و مسجدی ؟ آره؟ اینه؟؟ پس اینجا رو گوش کن: مدتی تو کلاسهای مختلف از شاگردام هی اینو پرسیدم: اخراجی ها کمدی بود یا تراژدی؟ اکثراً میگفتن: "تراژدی"!!
    آره عزیز! غمنامه است! غمنامه من و تو که نشناختیمشون! چه منی که جنگ رو دیده م و ادعای بسیجی بودن ندارم... وچه خیلیها که ندیده ن و ادعاشو دارن!...هیچکدوم نشناختیمشون! همین نسل جوون و نوجوون (دوس ندارم به سبک خیلیها اصطلاح نسل "چند"م رو بکار ببرم!) براحتی اینو تشخیص میدن!! اونوقت مایی که ادعامون هم میشه باید همچنان فقط راه خودمونو صحیح بدونیم؟
    خداییش بار اول که دیدم فیلمو گریه کردم... خیلی شدید! از درد غربت اون لاله های پرپر شده! از اینکه "خودی"ها باعث شدن مرامشون، فداکاریشون، و اصلاً انسان بودنشون غریب بمونه! چراشو نمیدونم... اما اون ستاره ها رو فقط اون "جوری" ترسیم کردیم که باب میل ما بود.... نه اونجور که حقیقتاً بودن!!
    چرا نباید من ِجوون سراپا گناه ، امید عاقبت به خیری داشته باشم؟ بذار شنیدن گوشه ای از واقعیات جبهه به من این امید رو بده که اگه اون تونست منم میتونم...! منم که اهل عبادت خالصانه نیستم میتونم... منم که اهل خلافم میتونم...
    اصلاً
    شب قدر واسه چیه پس؟ فقط واسه بنده های خوب؟ نه! خدا میخواست به من گناهکار فرصت بده... وگرنه اون بنده های همیشه عبد که فرقی به حالشون نکرده که...؟ این منم که خواسته تلنگری بخورم تا شاید آدم بشم...
    خدا به اون رحیمی میخواد یکی که جوون پاکیه بخاطر عشق زمینی بیاد جنگ... (که البته همون عشق زمینی هم انقدر مقدس "هست" که هر مدعی ای نتونه صداقتشو توش ثابت کنه!!)... و بعد چنان عنایتی بهش میکنه که عشقش میهنی میشه! : میشه وطن! میشه غیرت! میشه... میشه همه اون چیزای خوبی که هر وجدان آگاهی به درستیشون گواهی میده!! شما سراغ ندارید چنین جوونایی رو؟... شاید چون "ندیدین" اون آدمها رو! چون پای درد و دل بازمونده هاشون ننشستین! شاید چون ننشستین ببینین بسیجی شیمیایی ما خاطرات واقعیش چیه! نشستین؟ خداوکیلی نشستین؟
    آدم سراغ دارم که یه وقتی صرفاً با طمع شفای بستگانش رفت حرم امام هشتم... اما بعد آقا با دلش کاری کرد که دیگه خود خودش بشه خواسته ی اون جوون! ... داداش! این معجزه نیست: این از یه کم دقیق شدن به مقام امامه! این فقط مال کمی فکر کردنه. حتی هیچ ربطی هم به مسلمون بودن یا نبودن نداره... چه رسد به گرایش سیاسی اون آدم... آره یه تلنگر تو فضای حرم "بنده" خوبش ببین چه کرد! اونوقت اگه بین اونهمه آدمهای زاهد و گلچین شده (که خودشونو هر لحظه تو فضای دید خدا میدونن) من ِ خلافکار هم باشم... اونوقت : یعنی ممکن نیس با دیدن فداکاری همرزمم غیرت منم تحریک شه؟ محاله که با دیدن آرامش همسنگرم کنجکاو شم که اینهمه آرامش از کجاس ؟ دروغه اگه انسانیت من قلقلکش بشه و ... منو برسونه به معبودم؟... من حتی از یه دین خاص نگفتم ها! از وجدان آدمها میگم: که تو فضای مناسب میتونه حتی بعد از سالها بیدار بشه!
    عزیز: بذار من ِ "آدم معمولی" هم امید داشته باشم! بذار راه واقعی بسیجی ها منو متوجه کنه که : ناامید نباش! هر جای مسیر هم که باشی هنوز امید رستگاری هست!
    بقول یکی از دوستان، مشکل اینه که نخواستیم از دفترچه خاطرات شهدا حرفی بزنیم.... فقط دنبال وصیت نامه هاشون گشتیم...!



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]