سلام
با خوندن كامنتتان واقعا شرمسار شدم.
به گفته خودتون واقعا فقط از حرفام برمياد كه ادم متقياي باشم نه از عملم! در هر حال خوشحالم كه نوشتههام مورد توجهتون قرار گرفته.
اما در مورد اينكه نوشته بوديد: نميدونم شايد چون سياهه هاي خومو (چه تو اين وبلاگ و چه تو اون قبليه) در برابر مقالات شما " هيچ " ميديدم و ميبينم... شايدم اگه مينوشتم هرگز حتي فرصت نميکرديد که جوابمو بديد...
بايد بگم با ديدن وبلاگتون واقعا يكه خوردم، وبلاگ شما كه خيلي پرو پيمونتر و پربازديدكنندهتر و پركامنتتره! رقم 140و 190 كامنت كه در پستهاي شما به وفور يافت ميشه براي من يك رقم رويايي و بدور ازدسترس به حساب مياد!
در ثاني من هم مثل خيلي انسانهاي ديگر نياز به تشويق و راهنمائيهاي ديگران دارم پس اميدوارم از اين به بعد كه تشريف آورديد "هيچ" ندونيد!
در مورد جواب دادن به كامنتها: از ابتداي وبلاگ اغلب به كامنتها جواب نميدادم چون فكر نميكردم كه خوانندهها منتظر جواب هستند و اگر جواب ندم ناراحت ميشند، هرچند اگر كسي ميخواست كه جواب بدم حتما اين كار رو ميكردم. واقعاً فكر ميكنيد اين كه به كامنتها جواب نميدم معناي خاصي مثل غرور يا تحويل نگرفتن ديگران ميده؟ اگر اينطوره روشم رو عوض كنم!
اگر قابل باشم دعا ميكنم هرچه زودتر سلامتيتونو بدست بياريد. شما هم من رو دعا كنيد كه قلمم در جهت رضاي خدا بنويسه و بكار بيفته، چون الان مدتهاست خشك شده!! الان خيلي به اين موضوع احتياج دارم.