من زنم
زني از جنس درد
من مادرم
مادري از جنس غم
محکوم به بودن
محکوم به صبر
محکوم به فداکاري
من کوه نورم
من زني از جنس نورم
در فصل خزان زندگي
اما انسان نيستم
آمده ام براي درد
آمده ام براي غم
من کالاي برده داري نوينم
کاش زن نبودم
کاش مادر نبودم
کاش هرگز نبودم
من محکومم به زن بودن
هديه روز زن درد بود