• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : تو
  • نظرات : 9 خصوصي ، 73 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام

    عشق از نياز بر مى‏آيد. اما كدام نياز؟

    راحت‏تر بگويم: عشق خود نياز است، اما نياز به تبديل شدن و به اين‏گونه از بن‏بست رهيدن، از خود خلاص شدن و به معشوقى كه بالاترش يافته‏اى پيوستن و با او ماندن. چون هنگامى كه بودن تو، ماندن است و ماندن تو، مرگ است و گند است، بايد اين بودن، از بن‏بست ماندن نجات بگيرد. بايد در راهى بيفتد و جهتى بيابد. اين نياز، عشق است و عشق از اين نياز برخاسته.

    و اين عاشق است كه به راحتى مى‏تواند خودش را بدهد، كه خودِ برترى را به دست آورده است. مى‏تواند فناء شود كه وسعت بزرگ‏ترين را شناخته است؛ وسعتى كه وجودش در آنجا حصار است و ديوار است و قلعه است و فرو ريختنش، بيشتر شدن است و بزرگ‏تر شدن است و باقى ماندن است و از بن‏بست رهيدن و ادامه يافتن.