• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : سلام قيصر
  • نظرات : 45 خصوصي ، 84 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مي خندد... کوچه شلوغ شده ,اسفند دود آورده اند. مي خندد... گوسفند ذبح مي کنند..چرخانده مي شود روي دست ها ! مي خندد... خيابان پر مي شود از ماشينهايي که صف کشيده اند پشت سرهم.! هيچ ماشيني بوق نميزند.!! مي خندد... به گريه ي پدرش ,به اشک هاي مادرش ,به نماز بي وضو مي خندد! مي خندد ... به خودش ! نه! به جنازه ي خودش.!! آسمان آبيست. چه زيباست آخرين لبخند قبر به آسمان.! همه جا تاريک است. بغض ميکند...! دو ملک مي آيند. مي گريد !