وقتي بميرم مرا در دشتي خاک کنيد
بي نام و نشان
شايد جسم پوسيده من
خاکي شود اسير دستان هنرمندي
نميدانم کوزه گر چه کسي خواهد بود
نقشي از عشق خواهد زد
من قدم در تازگي محض خواهم گذاشت
من دوباره جان خواهم گرفت
شايد آن کوزه اي شوم که روزي
با لبان خشکيده تو آشنا شود
من شايد اينگونه سيرابت کنم
براي لحظه اي طراوت زندگيت شوم
پس بگذار بميرم
تا سيراب شويآپمسلام معذرت من زياد نت نمايم از همه دوستام غافل شدم اما هروقت ميام اولين وب بلاگ شماست
اميدوارم هميشه سالم باشيد
بدرود