سلام .....با خودم فكر مي كنم اگر براي من همچين اتفاقي مي افتاد بايد چكار مي كردم مي دونم خيلي سخته من كامنت شما رو تو وبلاگ مينا جون ديدم و يادمه يكبار هم به من سرزديد كنجكاو شدم كه بيام و ببنم كه چي شده خلاصه اينكه اگر دوستانتون شما رو بشناسند هيچ وقت باور نمي كنند اين نوشته ها رو چه شما باشيد چه نباشيد من يادمه يكبار تو نظرات وبلاگ بلاگفا اين اتفاق براي من افتاد و يك بنده شيطاني از طرف من حرفها....زده بود خيلي از دوستان كه مي شناختند باور نكردند حتي يك كلمه ش رو ......دنياي نت همينه و نميشه از اين بيشتر ازش انتظار داشت شما هم قدم را محكم قلم را محكمتر برداريد ناراحتي را بگذاريد كنار شما كاري نكرديد كه بخواهيد شرمسار باشيد دوستان شما اگر دوست واقعي بودند و باشند هيچ وقت حتي لحظه اي شك نمي كنند كه شما نوشته باشيد و هيچ وقت تنهاتون نمي زارند ....در مورد قيصر گيج و گنگم كرد قيصر؟و متن بعدي شايد اين اتفاق خيلي چيزها رو به شما نشون داده كه با اين درد مي نويسيد با اين حال نوشتن يك شكسته نفسيه تمامه اميدوارم هميشه خدايي باشيد و زهرايي_(س) راستي اهنگ وبتون عالي بود ...پرچونگيه من رو ببخشيد موفق باشيد