سلام قربان
خوشحالم كه برگشتي و دوباره قلم مي زني. خوندمش. محشر بود. مثل هميشه.
آره قربان. من رفتم يه جاي ديگه. ولي اين وبلاگم رو خيلي دوست داشتم. نمي دونم چي شد. هنوزم دوسش دارم. ولي خب. اتفاقاتي افتاد. شرايط جور نشد. بيخيال.
من كه هميشه دلم پيش شما دوستاي وبلاگيه.
راستي هامون هم بدجوري دلمو آتيش زد.
به قول يكي از وبلاگنويس ها : خدا جون بي زحمت يه لحظه جاذبه رو قطع كن مي خوام يه تف بندازم تو صورتت.
سبز باشي. بازم سر مي زنم بهت.