• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : شكيبايي هم خاطره شد...
  • نظرات : 28 خصوصي ، 162 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام و درود بر شما ....و روحش شاد باد و قرين رحمت ....زندگي همين است ..روزي بدنيا مي آيي و روزي هم بايد رفت ...چه خوش که وقتي ميروي همه به نيکي ازت ياد کنند .....

    فرصت تلخ باز باريدن/ در فراغت عزيز دريايي

    و شکستن کنار دردي نو/ از غم رفتنت شکيبائي

    مي زنم زير هق هق بسيار مي چکم لابلاي رفتن تو

    يک ستاره به نام تو بايد يک ستاره به نام تو خسرو!

    تو نباشي صداي جاري آب در شب شعرما نمي آيد

    و سکوت نبودن تو گريه از من دوباره مي خواهد

    تو صداي سکوت سهرابي در طنين هجاي نا بلدان

    روشنايي/ براي تابيدن/ در زمين سياه بي خردان

    فرصت نقره اي ندارد اين/ پرده هاي سپيد تو در تو

    به دويدن نمي کند جرات/ ساقهاي ضعيف اين آهو

    رفتن تو /مرگ رويا بود لحظه هايي که ايمنم از غم

    و صداي تو اوج آرامش/ لحظه هاي چکيدنم از غم