• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : شكيبايي هم خاطره شد...
  • نظرات : 28 خصوصي ، 162 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    خيلي زيبا بود خيلي.

    غمگين بود اما زيبا.خوب كردين نوشتين.

    زيباييش بيشتر بود تا غمگينيش.

    متشكرم.

    ياعلي.

    البته كه ميشناسمت
    آسمان براي گرفتن ماه تله نمي گذارد، آزادي ماه است که او را پايبند مي کند.

    سلام

    مرسي از حضورتون در جاده خدا

    اينو جدي ميگم يكي از معدود دفعاتي بود كه يه مطلب تو يه وب رو كامل خوندم

    واقعا خوب مينويسي

    راست ميگي خسرو هم خاطره شد

    نميدونم چرا ما ايرانيا بعد مرگ يه بزرگوار قدرشو ميدونيم

    ولي واقعا خاطره شد رفت پركشيد مارو جا گذاشت تنهامون گذاشت

    خيلي از شنيدن خبر فوتش ناراحت شدم

    آقا بازم طرف ما بيا منتظريم

    سلام دوست عزيز و خوبم .

    فقدان هنرمندان توانائي چون شكيبائي ضايعه ايست بس بزرگ براي عالم هنر ايران . يادش گرامي و روحش شاد .

    فيلم اخراجيها را هم هنرمندانه بررسي كرده بودي . فيلمي بود حاوي نكاتي عميق و در خور توجه .

    همواره دلت شاد و غمت بر باد .

    سلام

    با افتخار تمام در بين دوستانم جا گرفتي كه تو مدتهاست در دل نبض خاطر جا داشتي ..!

    سلام.

    ممنونم از شعر زيبايي كه گذاشتين.

    اگه شعرديگه اي هم داريد بنويسيد.من غمگين نيستم.

    شماچراغمگينيد؟؟؟

    فعلا

    ياعلي.

    سلام.

    منظورتون اين نيست که به قساوت قلب دچار شدم؟!

    سلام
    خوبيد شما ؟
    من خيلي شرمنده هستم که نيومدم
    واقعا ببخشيد
    اره من خيلي بي معرفتي کردم
    خداييش خيلي زيبا مي نويسي
    خيلي متفاوت هميشه گفتم .
    مدتي رو رفته بوديد
    من هم نبودم
    خوشحالم دوبااره برگشتيم
    فعلا باي

    سلام

    ممنون از اينكه به كلبه كوچيك دل ما سر زديد.


    صبرِ بسيار ببايد پدرِ پيرِ فلک را

    تا دگر مادرِ گيتي چو تو فرزند بزايد.

    بعد از امتحانم حتما ميزنم .

    سلام و درود بر شما ....و روحش شاد باد و قرين رحمت ....زندگي همين است ..روزي بدنيا مي آيي و روزي هم بايد رفت ...چه خوش که وقتي ميروي همه به نيکي ازت ياد کنند .....

    فرصت تلخ باز باريدن/ در فراغت عزيز دريايي

    و شکستن کنار دردي نو/ از غم رفتنت شکيبائي

    مي زنم زير هق هق بسيار مي چکم لابلاي رفتن تو

    يک ستاره به نام تو بايد يک ستاره به نام تو خسرو!

    تو نباشي صداي جاري آب در شب شعرما نمي آيد

    و سکوت نبودن تو گريه از من دوباره مي خواهد

    تو صداي سکوت سهرابي در طنين هجاي نا بلدان

    روشنايي/ براي تابيدن/ در زمين سياه بي خردان

    فرصت نقره اي ندارد اين/ پرده هاي سپيد تو در تو

    به دويدن نمي کند جرات/ ساقهاي ضعيف اين آهو

    رفتن تو /مرگ رويا بود لحظه هايي که ايمنم از غم

    و صداي تو اوج آرامش/ لحظه هاي چکيدنم از غم

    + مريم 

    کارت پستال درخواستي www.orchid.blogfa.com

    + مريم 

    کارت پستال درخواستي www.orchid.blogfa.com

    + مريم 

    سلام.

    خوب هستيد؟؟

    خواهش مي‏كنم!

    قابلي نداره....

    شرمنده‏ام نفرماييد....!

    يا حق.

    سلام .

    منم با شما موافقم . ما ها عادت كرديم كه بهمون بگن جنگ يه اتفاق مقدس بوده . رزمنده ها آدمهاي مقدسي بودن . قهرمان بودن ....

    ولي واقعا اينطور نيست . جنگ اصلش بده . آدمهايي هم كه رفتن و جنگيدن با اينكه كارشون خيلي ارزشمنده ، ولي اونا هم

    آدمهاي معمولي بودن . حالا يه خورده معتقدتر و پايبندتر . اگر هم نبودن بعدا شدن . ولي از اول كه فرشته متولد نشدن !!

    جند روز پيش يه كتابي مي خوندم كه به نظرم خيلي جديد و جالب بود . من قاتل پسرتان هستم . تو قصه هاي اين كتاب آدما عاشق ميشن . حتي عشقاي زميني . دلتنگ مي شن . اشتباه مي كنن . حتي برادر خودشونو مي كشن . براي اينكه آدمن . جايز الخطان . تو اين كتاب آدم حس ميكنه كه جنگ بده . ازش متنفر مي شه . مثل كتابهاي ديگه ي دفاع مقدس نيست كه آدم با خوندنشون آرزو كنه كاش زمان جنگ متولد مي شده !!!

    فكر كنم ديگه قهرمان پروري ازز آدمهاي جنگ بسه . وقتشه كه يه خورده واقع بين باشيم و واقعيتهاي جنگ رو هم ببينيم .

     <      1   2   3   4   5    >>    >