• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : بي تو
  • نظرات : 30 خصوصي ، 119 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      >
     

    سلام

    معلومه كه شناختمت

    خوبي؟

    سلام دوست عزيز

    خيلي زيبا نوشته بودي

    زيبا و با احساس

    به قول شاعر:

    من و تو زخمي يك تيغي‏ايم تفاوت آنكه در اين مسلخ

    تو زخم تازه و من با خود هنوز زخم كهن دارم

    يا حق

    خواستم راجع به شعرت نظر بذارم ديدم نظر مريم خانمي كه برات نظر گذاشته عين نظر منه
    يعني حرف دل منه ... پس يه بار ديگه بخونش خيلي حكيمانه بود ... ياحق
    زندگي تولد خاطره هاست
    از اينكه به كلبه كوچكه ي من اومديد ممنون

    سلام

    ممنون كه با اين همه شلوغي وبلاگتون به وصال سر مي زنيد و حقير رو در زيبايي هاي نوشته هاتون شريك مي كنيد.

    با قيصر خيلي مانوس بودم واقعا غمگين شدم از رفتنش.

    خسرو شكيبايي رو قبل از اينكه بخوام با فيلمهاي زيباش بشناسم با صداي پاي آب شناختم. وقتي شعرهاي سهراب رو دكلمه كرد.

    حسين پناهي با روحيه لطيف و خاصش هم پر كشيد.

    آقاسي هم با شعرهاي حماسي و زيب و كوبندش زود از بينمون رفت.

    اما يه جايي خيلي غصه خوردم.

    آيا ابوالفضل سپهر رو مي شناسيد. اتل متل هاش رو شنيديد...

    ابوالفضل خيلي زود رفت. بيشتر از 30 سال نداشت.

    شاعري بود كه باهاش تونستم دردهاي جنگ رو بعد از جنگ درك كنم.

    چي بگم ...

    همه ما ميدونيم که مرگ حق هستش. اما خوش به حال اونايي که طوري زيستند که مرگشان زندگيشان بود و جاودانگيشان.

    راستي حرفايي که توي پست قبليتون گذاشتيد هم قبول دارم. و زيبا بود.

    هر موقع به سيمرغ دعوتم کنيد خوشحال ميشم بيام و مطالب زيباش رو بخونم. البته تا جايي که تو بند سياست نباشه.

    در پناه امام زمان

    + . 

    سلام

    خيلي خوشحالم كه بعد از مدتي كه سري به دنياي اينترنتي زدم ميبينم كه شما برگشتين

    مطمئنم با وجود همه بدخواهاتون خيلي بهتر از قبل خواهيد نوشت

    منتظرم

    منتظرند

    منتظريم

    سلام

    حالتون خوبه ؟

    خيلي خوشحالم كه دوباره برگشتيد

    منو ببخش يه مدت گرفتار بودم نتونستم بيام نت

    آپ قشنگي بود

    + . 
    عشق داستان غم انگيزي است كه با بيان ان چشم ها از اشك دريا مي شود.دل ها از درد شكسته مي شود و چهره ها از غم چروكيده..........
    روزهاي روشن و غروب هاي دلتنگ من مي انجامد و عاشقان بي گناه در پنجره ي اه عشق چه اسان جان مي سپارند

    سلام

    زندگي تولد خاطره هاست

    سلام

    زندگي تولد خاطره هاست

    سلام دوست با وفاي من كه هميشه پيشم مياي

    اين چند روزه خيلي حالم گرفته اس اونقدر كه حوصله نت اومدن رو هم ندارم . تموم زندگيم رفت دارم ديوونه ميشم همه نوشته هام همه كتاباي قديميه بدونه سانسور ...

    هاردم به كل پاك شد .كپيشونم گم كردم.
    ديشب غم تنهايي مهمون دل ما بود
    آن غم كه به هر تقدير در آب و گل ما بود
    بارون شبانگاهي در حنجره ام مي ريخت
    با چلچله ها آواز از حنجره ام مي ريخت
    تصوير خيال تو در آينه پيدا شد
    هم صحبت و هم خونه با اين دل شيدا شد
    با آينه همراهم با نور سفر كردم
    آنجا به شكيبايي با آه سحر كردم
    چون فاصله ها با تو در سايه ي شب گم شد
    مرغ سحر از پرده سرگرم ترنم شد
    گفتم به دل اين ديدار افسانه و حالي بود

    سلام

    خوبي؟ منم واقعا متاسف شدم. اون شبي كه خبرو شنيدم رفته بوديم پابوس آقا امام رضا. خدايش بيامرزد. اميدوارم ديگر عزيزان و بزرگانمان تا زنده هستند به يادشان باشيم نه در پر كشيدنشان

    يا علي

     <    <<    6   7   8      >