خيلي خوب ميشد اگه
سلام
غزل امروزي و بسيار زيبايي بود .
سروده ي خودتونه ؟؟؟؟
به قول نفر قبلي ديگه احتياج به دعوت مجدد نيست چون شعر هايي كه اينجا گذاشتي به اندازه ي كافي جذبه دارن
ايشالله كه هميشه موفق باشي
منتظر جوابتونم
يا علي
به به! سلام. عجب جاي دبشي پيدا کردم و عجب شعرايي
قشنگ و دلنشين و زيبا. حال و هواي شاعري پر کرده فضاي قشنگ اين وبلاگ رو. خيلي غزلت رو دوست داشتم. ديگه لازم به دعوت مجدد نيست. خودم مدام سر خواهم زد...
اينجاهم زيباست و اين شعرتون.
خواهش مي كنم شما لطف داريد.
يا حق.
در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم عاشق نمي شوي که ببيني چه مي کشم با عقل آب عشق به يک جو نمي رود بيچاره من که ساخته از آب و آتشم ديشب سرم به بالش ناز و وصال و باز صبحست و سيل اشک به خون شسته بالشم پروانه را شکايتي از جور شمع نيست عمريست در هواي تو ميسوزم و خوشم خلقم به روي زرد بخندند و باک نيست شاهد شو اي شرار محبت که بي غشم باور مکن که طعنه طوفان روزگار جز در هواي زلف تو دارد مشوشم سروي شدم به دولت آزادگي که سر با کس فرو نياورد اين طبع سرکشم دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان لب ميگزد چو غنچه ي خندان که خامشم هر شب چو ماهتاب به بالين من بتاب اي آفتاب دلکش و ماه پري وشم لب بر لبم بنه بنوازش دمي چوني تا بشنوي نواي غزلهاي دلکشم ساز صبا به ناله شبي گفت شهريار اين کار توست من همه جور تو مي کشم
سلام دوست خوبم :
وقت بخير . ممنون از حضور سبزت ...
وب خيلي زيبايي داري تبريك عرض ميكنم .
التماس دعا دارم و منتظرتون هستم ...
يا علي مولا ...
خيلي خيلي اشعار زيبايي بود
بااجازه به ادليستم سندش كردم
هميشه شاداب بمونيد
يازهرا