• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : عمو اكبر
  • نظرات : 30 خصوصي ، 119 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام،
    نمي دونم کي ديدي محکم باشم که هميشه ميگي!نياز نيس بهم اميد بدي يا دلداري!ديگه به اندازه کافي پوست کلفت شدم.ولي تو بيشتر فکر کن.

    ديشب پرده تمام پنجره ها را کشيدم!
    مي خواستم بنشينم و يک دلِ سير،
    برايت گريه کنم!
    هوس کردم که اين دل بي درمان را،
    به درياي گريه بزنم!
    هوس کردم ديده ام را،
    به ديدار دريا ببرم!
    بايد حساب تمام بغض هاي فروخورده ام را روشن مي کردي!
    حساب ترانه هاي مرطوب را!
    حساب گريه هاي گم شده را
    ولي تو نبودي...