نمي دانم با كدامين رنگ، در كدامين روز، از كدامين پنجره ...
مي توانم به خلوت عاشقانه ات راه پيدا كنم
و مي ترسم از لحظه اي كه رنگها مات،
همه ي روزها شب،و همه پنجره ها بسته شوند
و چشمانم در جستجوي جسم پاك وروحانيت
بر تك درختي خشك و برهنه ثابت بماند .