• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : غريب من!
  • نظرات : 145 خصوصي ، 261 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     

    زيارت قبول !!!! منكه عهد بستم ديگه پامو تو حرمش نذارم...

    1ماه دعا كرديم !!! ازش كمك خواستيم ! ولي حتي حق همشهري بودنو به جا نياورد!!! اصلآ صدامونو نشنيد! مي تونست يه كاري كنه كه خدا ازمون نگيرتش ولي اين كارو نكرد...

    اشكمو در آوردي با اين مطلبت

    آقا دو قدمي منه ولي اجازه نميده برم پابوسش

    ولي بالاخره ميرم . همين روزا . با يه دست گل زيبا که خودش بهم هديه کرده . ميرم تا ازش تشکر کنم . ميرم تا بهش بگم من بد بودم و تو خوب .

    بالاخره دعوتم کرد . اونم چه دعوتي . با يک هديه ي خيلي زيبا .

    خيلي دوسش دارم

    تو به من خنديدي...

    و نمي دانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه،

    سيب را دزديدم؛

    باغبان از پي من تند دويد،

    سيب را دست تو ديد،

    غضب آلوده به من کرد نگاه

    سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک...

    و تو رفتي و هنوز،

    سالهاست خش خش گام تو تکرار کنان،

    مي دهد آزارم...

    و من انديشه كنان، غرق اين پندارم

    که چرا؟

    باغچه کوچک ما سيب نداشت....

    دل اگر بي غم بود

    اگر از بهر پرستو قفسي تنگ نبود

    زندگي،

    عشق و اسارت،

    قهر و آشتي؛

    همه بي معنا بود.......

    سلام

    شما چه رشته اي مي خونيد؟

    ضمنا تا يه مدت نمي تونم به وبلاگ قشنگتون سر بزنم

    التماس دعا

    + كوثر110 

    از من خداحافظي نكرديد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    سلام چرا اپاي من تاييد نميشه؟

    سلام همسايه

    قطار داره ميره اون بالاي بالا ، رسيديم ايستگاه نهم ، فقط بيست ايستگـاه ديگه
    تا آخرين ايستگاه مونده ، فقط بيست ايستگاه ، از ايستگاه اول تا اين ايستـگـــاه
    اندازه يك چشم به هم زدن طول كشيد ، چشمات رو ببندي و باز كني بيســــت
    ايستگاه ديگه هم رد شديم رفتيم ، تو اين نه ايستگاه كه نتونستيم از امكانــــات
    اين قطار درجه 1 استفاده كنيم اين مدت باقي مونده رو نبايد از دست بديم.

    به روز هستم و منتظر حضورت


    ان شاء الله که موفق ميشي .
    ما زنده به آنيم که آرام نگيريم
    موجيم که آسودگي ما عدم ماست

    سلام...خوبي غريبه..آشنا...كي هستي تو.....

    نوشته هات دلمو بد جوري ميلرزونه...انگاراز اون ته ته ته دلت بيرون اومده كه با ته ته دل من يكيه......

    من گاهي شده روزي چند بار رفتم پا بوسش...گاهيم شده 1هفته پشت سر هم....

    ولي نميدونم چرا هردفعه كه چشمم به گنبد قشنگش مي افته دلم ميخواد فقط سكوت كنم.گاهي وقتا حتي دوست ندارم زيارت بخونم يا نماز زيارت...فقط تماشاش كنم

    بد درديه وقتي ندوني دردت چيه...ولي اون ميدونه دردم چيه...جالبه نه..

    دلم منم پره...ولي نميدونم اين چه مهر سكوتيه كه به لبهام خورده....آقا خودش ميدونه حتي اگر خودم ندونمم مهم نيست...

    اين دفعه خواستي بياي پابوس آقا خبرم كن....1كابه درويشي هست كه اونم متعلق به آقاست ماهيچ نداريم...

    تواين شبها ...موقع افطار..وقت سحر..به خصوص شبهاي قدر..هرجا كه دلت شكست براي آدم شدنم خيلي دعا كن..خيلي...به خدا بگو منم وجود دارم....اخه يادش شده..نه من يادم شده...

    يا علي

    + زهرا 

    سلام

    چرا حرفتو نصف زدي

    اين شعر چي

    سلام ويه عالمه التماس دعا...

    سلام سيمرغ جان

    طولاني اما چقدر قشنگ حرفاي دلتو نوشتي اگه تو اين سلام دادنها جوابشو با گوش دلت شنيدي برا منم دعا كن

    اگر يادتان بود و باران گرفت

    دعايي به حال بيابان كنيد

     <      1   2   3   4   5    >>    >