سلام ، چه قشنگ گفتي !! دلم ميخواد بشينم گريه كنم..
نه فكر نكن جو گير شدم ، من فقط ياد اون خونه هاي گلي كوچه پس كوچه هاي دزفول افتادم كه بعد از موشك بارون ها ديگه هيچ وقت سر پا نشدن ،ياد جاي تير و گلوله رو ديواراي ساحل اروند ، ياد كپر هاي محقر كنار فاو ،ياد...
نميدونم از كجاش بگم فقط دلم بدجور هواي شرجي و گرماشو كرده
همه ي اين چيزايي رو كه گفتي چشيدم ، با اينكه هيچوقت تو خوزستان زندگي نكردم ولي همون سالي 1 بار سر زدن به فاميلها كافي بود تا همه جا با افتخار بگم مادرم دزفوليه...