بيا با من دلم تنها ترين است
نگاهت در دلم شور آفرين است
مرا مستي دهد جام لبانت
شراب بوسه ات گيرا ترين است
ز يك ديدار پي بردي به حالم
عجب درمن نگاهت نكته بين است
سخن از عشق ومستي گوي با من
سخن هايت برايم دلنشين است
مرا در شعله ي عشقت بسوزان
كه رسم دوستداريها همين است
نشان عشق را در چشم تو خواندم
دلم چون كويي آيينه بين است
به من لطف گل مهتاب دادي
تنت با عطر گلها همنشين است
دوست را هم تو باش آغاز وپايان
كه عشق اولي وآخرينست