که در معني آن وامانده افلاک
محبت را چه داني که غريب است
چو من دربه در ياري نجيب است
محبت در درونم ريشه کرده
غم تو اين دلم را بيشه کرده
بار ديگر با يه لالايي ديگر از يک دل عاشق به روزم
بيا مثل هميشه بذر مهربونيت را همه جا بپاش
تا بهار رو با هم صدا كنيم
تو كوچه باغ خاطره هامون
و مثل نوشته هاي شيرينت كه طعم گس زندگي رو از ياد ميبره....
پس منتظر حضور بهاريت هستم
تا بعد بدرود