خيلي سخت است وقتي همه کنارت باشند و باز احساس تنهايي کني. وقتي عاشق باشي و هيچکس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتي لبخند مي زني و توي دل گرياني . وقتي تو خبر داري و هيچ نمي داند . وقتي به زبان ديگران حرف مي زني ولي کسي نمي فهمد . وقتي فرياد مي زني و کسي صدايت را نمي شنود . وقتي تمام درها به رويت بسته است... آن گاه دستهايت را به سوي آسمان بلند مي کني و از اعماق قلب تنها و عاشق و گريانت بانگ برمي آوري که: « اي خداي بزرگ دوستت دارم!» و حس مي کني که ديگر تنها نخواهي ماند.