• وبلاگ : غريب آشنا
  • يادداشت : پيروزي مدرن!!
  • نظرات : 33 خصوصي ، 141 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10      >
     

    راستي

    بعد شروع شدم به دويدن درست مثل يک تکه باد که درخلا سردي وراي خودش زوزه مي خورد ومي چرخد... شروع شدم به دويدن ودرهر دو ، پوست تنم از شباهت بي حدي به گربه هاي لميده روي تختهاي اشرافي حرمسرايي باشکوه درسده ي نمي دانم چند هجري ترک مي خورد وذهنم تورم دردناکي داشت به نام زن !

    ومن هبوط کردم به مردي که هرشب ساقه ي ترد اندامم را مي پيچد وهر صبح تيشه ي مردانگي اش را به اعتبار قرن ها سکوت مداوم من به ريشه ي دستهايم ميکوبد ومن ميشوم زني که خودش را درخاک سرد گور مي کارد به اطمينان هيچ وقت سبز نشدن ومن مي شوم زني که درآستانه ي دنيا گندم عصيان تمام نانوايي هاي کوچه پس کوچه هاي تاريخ را آسياب مي کند وناني مي پزد که زير دندان فرزندان آدم طعم جهنم مي دهد جهنمي که به طعم حزن انگيز بهشت آلوده است !

    بلند ميشوم زنانگي ام را براي دويدن به دنبال گرگهايي که سرچشمه ي طغياني نابارور را درمن رقم مي زنند ... واينگونه است که زن کلمه اي مي شود درمن براي بودن ...

    ممنونم كه اومدي و خبرم كردي متن جالبي نوشتي

    منظورت از اينكه ميگي قالبت كو چيه قالبم سر جاش

    ********

    روزي زاغكي قالب پنيري ديد

    به دهان بر گرفت و زود پريد.......

    شايد قالب منو هم زاغك برده باشه

    بازم به من سر بزن خوشحال ميشم

    پاينده باشي.

    پاينده باشي.

    فعلا تو كف متنتم اگه به خودم اومدم شايد بعدا نظر دادم!!

    سلام

    من بنا رو بر اين گذاشتم که متن مال خودته چون مي دونم که توان نوشتن متن ها يي به اين قوت رو داري

    اون قدر از متنت خوشم اومد که مي خواستم از طرف خودت به عنوان يه پست با اسم خودت توو وبلاگم بذارم که اومدم و ديدم خودت اين کار رو کردي

    عالي بود

    ممنون

    و البته موافقم

    اينها داستان بود ولي من پدر پولداري ديدم به خاطر اينكه پسرش در مهماني به اوغذا نرسيده بود اشك در چشمانش حلقه زده بود پسر از بس حجب و حيا داشت منتظر مانده بود همه غذا بخورند وقتي همه غذا خوردند غذاتمام شده بود

    من پدري را مي شناسم كه هر شباز پسرش ديكته مي گيرد درس مي پرسد مثل يك مادر

    و مادري را مي شناسم پس از متاركه حتي حاضر به ديدن يك لحظه پسرش نيست و در را به روي او باز نكرد

    هر چند با همه اين تفاسير من مدافع حقوق زنان هستم و احساس مي كنم در جامعه كنوني به زنان ظلم مي شود .

    سلام

    تو اين پست راه كامنتم رو بستم شما اگه كاري داشتيد تو پست قبلي كامنت بذاريد يا حق

    سلام
    بسيار زيبا بود كلي كيف كردم چه حقيقت تلخ و شيريني ؟
    اوامرتون هم اجرا ميشه ... حتما
    فقط من با يك آي دي ديگه برات مي فرستم ...
    در پناه خدا باشي
    حلال كن ....
    جالب بود

    سلام:

    واقعيتش نميدونم چي بگم؟

    اونچه در اين مدرنيزه شدن جنس لطيف فراموش شده، همون لطافت و ظرافت زنانه هست.

    يا علي.


    پسرك پدربزرگش را تماشا مي كرد كه نامه اي مي نوشت.

    بالاخره پرسيد: ماجراي كارهاي خودمان را مي نويسيد؟ درباره من مي نويسيد؟

    پدربزرگ از نوشتن دست كشيد، لبخند زد و به نوه اش گفت:

    درست است، درباره تو مي نويسم اما مهم تر از نوشته هايم مدادي است كه با آن

    مي نويسم.

    مي خواهم وقتي بزرگ شدي مثل اين مداد بشوي.

    پسرك با تعجب به مداد نگاه كرد و چيز خاصي در آن نديد:

    اما اين هم مثل بقيه مدادهايي است كه ديده ام.

    بستگي دارد چطور به آن نگاه كني.

    در اين مداد چند صفت هست كه اگر به دستشان بياوري، تمام عمرت با دنيا به

    آرامش مي رسي.

    صفت اول: گاهي بايد از آنچه مي نويسي دست بكشي و از مدادتراش استفاده

    كني.

    اين باعث مي شود مداد كمي رنج بكشد اما آخر كار، نوكش تيزتر مي شود.

    پس بدان كه بايد رنج هايي را تحمل كني، چرا كه اين رنج ها باعث مي شود

    انسان بهتري شوي.

    صفت دوم: مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاك كردن يك اشتباه از پاك كن

    استفاده كنيم. بدان كه تصحيح يك كار خطا، كار بدي نيست، در واقع براي اين كه

    خودت را در مسير درست نگه داري، مهم است.

    صفت سوم: چوب يا شكل خارجي مداد مهم نيست، زغالي اهميت دارد كه داخل

    چوب است . پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.

    و سرانجام، چهارمين صفت مداد: هميشه اثري از خود به جا مي گذارد. بدان هر كار

    در زندگيت مي كني، ردي به جا مي گذارد

    و سعي كن نسبت به هر كاري كه مي كني، هشيار باشي و بداني چه

    مي كني.

    پائولو کوئيلو

    سلام سيمرغ عزيز

    + ماندانا 
    salam
    vaght nakardam matneto bekhoonam .faghat barat comment gozashtam ke bedooni oomadam.
     <    <<    6   7   8   9   10      >