روز رستاخيز بودن من رسيد
ساعت شني
گذر لحظه ها را فرياد ميزند
پايان در راه است
خاطرات ذهن
کهنه کهنه شده
به دست کهنه فروش ميسپارمشان
تقويم زندگي را ورق ميزنم
چند تا برگ بيشتر نمانده
کمتر از انگشتان دست
منطق بي منطق من
ذهن خاموش من
خالي از عقل
مملو از احساس
حالم اصلا خوب نيست