سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غریب آشنا
  • غریب آشنا ( سه شنبه 90/9/8 :: ساعت 3:49 عصر)

    میگن مهمون عزیزه...چون مهمونه.
    اگه غریب هم باشه چی؟
    و اگه دلش بقدر یک دنیا گرفته باشه چی؟
    و اگه شکافهای سینه ش با هر ضربان، قلبشو تا نزدیک گلو مشایعت کنه...
    اگه وقتی اومده در خونه ت که از ته دل احساس بی پناهی می کنه چی...؟
    و اگه لحظه شماری کرده باشه... غرورش، بغضشو جویده باشه تا پای ضریحت چی...؟
    بغلش میکنی.
    مگه نه؟
    وقتی قامت همیشه استوارش پیش ضریحت یکباره بر زانو فرو می ریزه...
    صدات میکنه
    و ازت کمک میخواد...
    نگاش میکنی...مگه نه؟
    با آغوش بااااااااز و مهمون نوازی مثال زدنیت میگیریش تو بغل...به ناله هاش گوش میدی
    و بهش اجازه میدی به خودش امید بده ...
    امید بده به قلبش و بگه
    "وقتی تو این شبهای خاص دعوتت کرده پیش خودش،
    وقتی برای اولین بار تو زندگیت مهمون امامزاده صالح (ع) شده دلت،
    پس مطمئن باش
    که
    خیلی زود
    برای ادای نذرت
    باز به پابوسش خواهی آمد."



  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]