غریب آشنا ( یکشنبه 87/6/3 :: ساعت 7:30 عصر)
How I needed you
How I grieve now you"re gone
In my dreams I see you
I awake so alone
I know you didn"t want to leave
Your heart yearned to stay
But the strength I always loved in you
Finally gave way
Somehow I knew you would leave me this way
Somehow I knew you could never.. never stay
And in the early morning light
After a silent peaceful night
You took my heart away
And I grieve
In my dreams I can see you
I can tell you how I feel
In my dreams I can hold you
And it feels so real
I still feel the pain
I still feel your love
این آهنگ آناتما خیلی نزدیکه به این شعر آقای "شخصی نویس" :http://shakhsinevis.blogfa.com
هرچه کردم نشدم از تو جدا ، بدتر شد
گفته بودم بزنم قید تو را ، بدتر شد
مثلا خواستم این بار موقر باشم
و به جای "تو" بگویم که "شما"، بدتر شد
آسمان وقت قرار من و تو ابری بود
تازه، با رفتن تو وضع هوا بدتر شد
چاره دارو و دوا نیست که حال بد من
بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد
گفته بودی نزنم حرف دلم را به کسی
زده ام حرف دلم را به خدا، بدتر شد
روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت
آمدم پاک کنم عشق تو را ، بدتر شد