غریب آشنا ( یکشنبه 89/3/23 :: ساعت 3:5 عصر)
*میخوام همیشه غریب آشنا باشم .
http://simorgh01.blogfa.com
روزایی که داشتم برا امتحان میخوندم ، لابلای خوندن گاهی "روز آزمون"م میومد جلو چشمم ... ولی فقط یه "تصویر" بود: دووووووووووور !! انقدر دور که انگار هرگز نخواهد اومد . اون ته ته دلم یقین داشتم که می رسه ، ولی نه به این زودی! حتی گذشت روزا هم نتونست این تصویرو اصلاح کنه : قطعا می رسید اما نه حالا حالاها ... .
صبح آزمون که جزوه هامو بیرون در گذاشتم و رفتم تو برام تداعی شد که وقت رفتن "هیچی" باهام نمی برم...
و وقتی امتحان داشت تموم می شد ، هنوز تو ذهنم اومدن روز امتحان "قطعی" بود ، ولی نه حالا حالاها....